همه چیز

من دلم گرفته

هر چه می روم نمی رسم

رد پای دوست

کوچه باغ عشق

سایبان زندگی کجاست ؟

 

تو را خدا نمی‌خواهد که برگردی

وگرنه آمدن نه بال می‌خواهد نه کفش و عصای آهنین !

 

ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:جملات کوتاه عاشقانه,عاشقانه,داستان, عشق,ساعت 1:0 توسط جیگر| |

قول داده اَم…
گاهـــی
هَر اَز گاهـــی
فانـــوس یادَت را
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتاره‌ی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
خیالَت راحَت !

ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:مطالب عاشقانه,داستان, دلتنگی,ساعت 23:53 توسط جیگر| |

عزیــزم چه زیبـا اجـــرا میکنـی ...

خط به خط تمام گفتــــه هایم را...

خواســـته هایم را...

امــــــــــا...

 

 امـــــا ... برای دیگری

 

نوشته شده در دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:عاشقانه,داستان,مطالب, love,ساعت 1:31 توسط جیگر| |

هر جا که می بینم نوشته است :

” خواستن توانستن است ”

آتش می گیرم !!!

یعنی او نخواست که نشد ؟!

نوشته شده در دو شنبه 7 مرداد 1392برچسب:عاشقانه,داستان,مطالب,,ساعت 1:27 توسط جیگر| |


Power By: LoxBlog.Com